بهشتی رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری با تشریح ۶ مانع بزرگ بر سر راه توسعه سرمایهگذاری در ابنیه تاریخی گفت: تقریبا تمام سازمانها، نهادها و مراکزی که میتوانستند خدمتی در راستای بهبود وضع ابنیه و بافت تاریخی عرضه کنند، به آن پشت کردند.
به گزارش روابط عمومی شرکت مادر تخصصی عمران وبهسازی شهری ایران به نقل از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، سید محمد بهشتی شیرازی رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری ، در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی ضمن بیان چالشها و موانع بر سر راه احیای میراث فرهنگی به نظام مدیریت شهری که همواره به ابنیه تاریخی پشت کرد انتقاد وارد کرد. متن گفتگوی خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی با مهندس بهشتی را میخوانید:
بهترین روش و برنامه برای تشویق بخش خصوصی جهت احیای ابنیه تاریخی چیست؟
در نگاه بخش خصوصی برخی موانع ذهنی وجود دارد که آنها را کمتر به سرمایهگذاری در حوزه احیای ابنیه تاریخی متمایل میکند. اگرچه این عدم تمایل یکی دو دهه قبل شدت بیشتری داشت اما معتقدم زمانیکه آن موانع ذهنی را بشناسیم حل این مسئله آسانتر میشود.
مانع نخست، کیفیت تصور عمومی از موضوع ثبت بنا در فهرست آثار ملی است. در اذهان عمومی اصناف چنین تصور میشود که ثبت بناهای واجد ارزش تاریخی به مفهوم سلب مالکیت است. در حالیکه این تصور واقعیت ندارد. به بیان دیگر، مفهوم حقوقی ثبت هیچگاه متعرض مالکیت نبوده و نیست. ولی به هر حال این مانع ذهنی باعث شده که افراد سراغ سرمایهگذاری در بناهای ثبت شده نروند.
مانع دوم این است که تصور میشود به دلیل اینکه بناهای واجد ارزش تاریخی از قدمت برخوردارند معمولا به بازماندگان پرشماری ارث رسیده و مالکان متعددی دارند در نتیجه اغلب تملک چنین بناهایی آسان نیست. اگرچه این تصور تا حدی درست است ولی نباید فراموش کرد که علت باقی ماندن بسیاری از بناهای تاریخی مثلِ خانههای قدیمی و کاروانسرا و بازار و از این قبیل همین مسئله بوده است که تعدد مالکان فروش آن را دشوار ساخته است. اتفاقاً همین موضوع زمینهای ایجاد میکند که خریدار نسبت به فروشنده موقعیت بهتری داشته باشد زیرا مالکان متعدد همیشه در آرزوی خریداری هستند که بتواند کل ملک را خریداری کند تا آنها به سهمشان دست پیدا کنند.
مانع سوم مربوط به کماطلاعی درباره مرمت ابنیه تاریخی است. اغلب فکر میکنند دیگر استادکار و مرمتکار خبره پیدا نمیشود یا دسترسی به آنها آسان نیست در حالیکه این تصور راجع به ساختمانهای جدید وجود ندارد.
مانع ذهنی چهارم این است که مرمت ابنیه تاریخی گران تمام میشود. این تصور نشاتگرفته از فاصلهای است که با شیوه ساخت آن ابنیه پیدا کردهایم. در صورتیکه مرمت بناهای تاریخی برخلاف ساختن بناهای جدید که محتاج هزینه سنگینی برای خرید مصالح گرانقیمت مثل فولاد هستند، عموما از مصالح ارزان قیمت مثل چوب، آجر و گچ ساخته شدهاند و بیشتر هزینهها مربوط به دستمزد استادکاران است.
مانع پنجم این است که برخی فکر میکنند سازمان میراث فرهنگی اجازه مرمت و سرمایهگذاری در بناهای واجد ارزش تاریخی و ثبت شده در فهرست آثار ملی را نمیدهد. در صورتیکه سازمان همواره به موضوع مرمت و احیای ابنیه تاریخی تمایل نشان داده و از چنین پیشنهاداتی استقبال میکند. در عین حال، مرمت رشتهای تخصصی است و ضوابط و آداب مخصوصی دارد که باید رعایت شود؛ همچنانکه ساختمانهای جدید نیز منطبق بر ضوابطی مشخص ساخته میشوند.
ششمین مانع این است که ابنیه تاریخی را با شرایط فعلی و نوع کاربریهای امروزی منطبق نمیدانند. البته مرمت بنای تاریخی با حفظ ارزشها و لحاظ کردن امکانات روز نسبت به ساخت یک بنای جدید کار دشوارتری است اما با توجه به انعطاف زیاد معماری ایرانی و انطباقپذیری آن با کاربریهای جدید، این مسئله نیز چندان دشوار نیست.
رفع موانع ذهنی نام برده از جمله برنامههایی بود که ما حدود ۱۲ سال پیش ضرورت پرداختن بدان را احساس کردیم. در همین راستا پروژهای در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تحت عنوان پردیسان در سراسر کشور شروع به کار کرد. هدف از انجام آن، رفع موانع ذهنی در خصوص سرمایهگذاری بخش خصوصی بود. تا پایان دولت هشتم اقدامات قابل توجهی انجام شد اما در نهایت فرصت نشد تا پروژههایی از این دست به بهرهبرداری برسند. هرچند کار سازمان به سرانجام نرسید ولی با همان اقدامات، توانستیم تمایل به سرمایهگذاری در بنای تاریخی را در بخش خصوصی ایجاد کنیم.
خاطرم هست روزهای نخستی که طرح جذب سرمایهگذاری خصوصی شروع شد ملک تاریخی از ارزش چندانی برخوردار نبود و نسبت به زمین خالی و همچنین بنای جدید قیمت پایینتری داشت. ولی به مرور و با اجرای طرح پردیسان ارزش پیدا کرد و این موضوع در بین اقشار مختلف جامعه نیز نهادینه شد.
به اعتقاد شما با رفع موانعی که به آنها اشاره کردید میتوان امیدوار بود که مشکلات پیشروی سرمایهگذاری در حوزه احیای ابنیه تاریخی برطرف شود؟
همواره چالشهای فراوانی بر سر سرمایهگذاری در حوزه ابنیه تاریخی وجود داشت که نگذاشت شرایط سرمایهگذاری بخش خصوصی بهبود یابد. علاوه بر چالشهای کلی نامبرده، نکاتی نیز حائز اهمیت بوده و هستند که در دوران جدید و از زمان مرسوم شدن طرحهای جامع و تفصیلی با آن مواجه هستیم. مثل اینکه نظام مدیریت شهری و توسعه شهری عملا به بافت تاریخی پشت کرده و با کشیدن مرزی به دور بافت تاریخی آن را از دیگر نقاط شهر جدا میکند؛ گویی که این بافتها جزو شهر محسوب نمیشوند.
نرساندن خدمات شهری متناسب به بافت تاریخی، بیتوجهی به ظرفیتهای بافت تاریخی در توسعه شهری و انتقال توسعه در دهههای اخیر به حاشیه شهرها موجب افت منزلت مکانی و اجتماعی بافتهای تاریخی شده و در نتیجه ابنیه و بافتهای تاریخی را دچار فرسودگی زودرس کرده است. به بیانی دیگر، زندگی در بافت تاریخی شهرها سخت شد و به همینخاطر ساکنان اصیل آن، زادگاه خود را ترک و به سمت بخشهای جدید شهر مهاجرت کردند. رفته رفته جای ساکنان اصیل را طبقات فرودست گرفتند که عموما مستاجر بودند. آنها در بناهای ارزشمندی ساکن شدند که به دلیل بیتوجهی متروک مانده و به همین دلیل ارزانتر بودند. همچنین مدیریتشهری نیز خدمات شایستهای را به آن بافتها عرضه نکرد؛ به عنوان نمونه در بسیاری از موارد شاهد بودیم که لولهکشی گاز در آخرین مراحل به این مناطق تعلق گرفت. همچنین نظام بانکی نه تنها برای بهبود این وضع کمکی نکرد بلکه حتی از قبول ملک تاریخی به عنوان وثیقه سرباز زد. به عبارت دیگر تقریبا تمام سازمانها، نهادها و مراکزی که میتوانستند خدمتی در راستای بهبود وضع ابنیه و بافت تاریخی عرضه کنند، به آن پشت کردند.
با این تفصیل بافتهای تاریخی تبدیل به کانونهای ناهنجار شهری شدند. بنابراین این توهم در مدیریت کشور، متخصصان و به دنبال آن در کل جامعه ایجاد شد که وجود بافت تاریخی است که نابهنجاری و مصیبت را پدید میآورد. حتی بسیاری دلسوزانه و از روی خیرخواهی راه رفع نابهنجاریها را تخریب محلهها و بناهای تاریخی و نوسازی آنها همانند سایر نقاط شهر میدانستند. بنابراین بافت تاریخی شهرهای بیشماری به نام توسعه به تدریج تخریب و نابود شدند؛ به عنوان نمونه میتوان به طرح حرم تا حرم شیراز اشاره کرد که پهنه وسیعی از بافت تاریخی را ویران کرد و صدمات و مصایب جبرانناپذیری به این شهر وارد ساخت.
بر طبق نگاه برخی از اقشار جامعه که شما به آن اشاره داشتید عدهای هستند که تخریب بافتهای تاریخی را به بهانه برطرف کردن نابهنجاریهای این مناطق توجیه میکنند. آیا چنین نگاهی تنها در ایران وجود دارد یا در سایر کشورها نیز مرسوم است؟
زمانیکه حال بافت تاریخی خراب است، مسئله همه جا به هم شبیه است و به مظهر نابههنجاریهای اجتماعی شهر از قبیل فقر، فرسودگی و آلودگیهای بهداشتی بدل میشود. این گرفتاری مختص ایران نبوده و تقریبا در همه شهرهای دنیا که بافت تاریخی دارند به وجود آمده است. در حالی که اتفاقا وقتی بافت تاریخی سر و سامان پیدا میکند شخصیت شهرها آشکار شده و هویتشان از یکدیگر قابل تمیز میشود زیرا شخصیت شهر در بافت تاریخی منعکس است. بنابراین در کشورهایی که بافتهای تاریخیشان سر و سامان یافتهاند، این مناطق به مثابه ارزش پذیرفته میشود.