تاریخ انتشار:96.2.31
پایداری و شهروندمداری براساس شرایط تاریخی و اکنونی شهر و روستا در ایران از راهبردهای بدون جایگزین ملی، منطقهای و فضایی - مکانی است که با تدوین طرح «شهرِ شهروندمدار» و ٢١ پروژه تعریف شده در قالب شهر شهروندمدار، قابلدفاع است. این دو راهبرد با تحلیل دقیق توانمندیهای بالقوه و در دسترس، مبنای برنامه جامع فعالیت شوراها در محدوده زمانی چهار ساله به شمار میآید که در صورت مشارکت واقعی مردم - و نه دغلکاری به نام مشارکت - نظارت همگانی در شهرها را محقق میکند.
پایداری و شهروندمداری براساس شرایط تاریخی و اکنونی شهر و روستا در ایران از راهبردهای بدون جایگزین ملی، منطقهای و فضایی - مکانی است که با تدوین طرح «شهرِ شهروندمدار» و ٢١ پروژه تعریف شده در قالب شهر شهروندمدار، قابلدفاع است. این دو راهبرد با تحلیل دقیق توانمندیهای بالقوه و در دسترس، مبنای برنامه جامع فعالیت شوراها در محدوده زمانی چهار ساله به شمار میآید که در صورت مشارکت واقعی مردم - و نه دغلکاری به نام مشارکت - نظارت همگانی در شهرها را محقق میکند.
پس از شکلگیری نخستین شورای شهر تهران، برگزیدگان محترم بر این ناتمام منت گذارده از او خواستند تا با آنان به گفتوگو نشیند. در آن جلسه با برشمردن کاستیها و تناقضهای گوناگون و مسألهآفرین قانون حاکم بر شوراها، سه پیشنهاد مطرح و دلایل و ضرورت آنها به بحث گذاشته شد. نخستین آن سه پیشنهاد تکثیر شورا از طریق شوراهای منتخب محلهها بود که به دلیل مسکوت بودن این اقدام، نگارنده با بهرهگیری از تبصره یکی از مواد قانون شورا، طرح شورایاری محلهای ایران زمین - که نخستینبار برای برنامه فقرزدایی و مشارکت مردمی شیرآباد زاهدان طراحی و به اجرا درآورده بود - را پس از بازبینی و در نظر گرفتن شرایط تهران به شورا هدیه کرد. پیشنهاد دیگر آغاز برنامه آموزش عملمحور اعضای محترم شورا و سومین پیشنهاد اعلام موضع اعضا در مورد مسائل، معضلات و راه حل هر یک بر پایه نظرسنجی از متخصصان هر حیطه در قالب تدوین نخستین منشور شهر تهران بود که سهسال بعد به پایمردی یکی از اعضای محترم شورا به فرجام رسید.
نگارنده به شهادت چهار پژوهش جامع و انتشار چندین اثر در بیش از ٢٠ سال، پایداری و شهروندمداری آن هم براساس شرایط تاریخی و اکنونی شهر و روستا در ایران را راهبردهای بدون جایگزین ملی، منطقهای و فضایی - مکانی اعلام و با تدوین طرح «شهرِ شهروندمدار» و ٢١ پروژه تعریف شده در قالب شهر شهروندمدار، بارها از آن دفاع کرده است. اکنون نیز ایمان دارد که این دو راهبرد چنانچه بر پایه ویژگیهای تاریخی، اقتصاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فضایی و براساس موقعیتسنجی علمی و کاملا مستند و با تحلیل دقیق توانمندیهای بالقوه و در دسترس، مبنای برنامه جامع فعالیت شوراها در محدوده زمانی چهار ساله به شمار آید و با مشارکت واقعی مردم - و نه دغلکاری به نام مشارکت - به اجرا درآید و نظارت همگانی در هم تنیده با دانش متخصصان نامداخلهگر بلکه تسهیلکننده امور، در تمامی مراحل جزیی از برنامهها و مراحل هر برنامهای به حساب آید، کاری کارستان به فرجامی نیکو خواهد رسید.
پایداری داروی بیهمتای ناپایداری هر دم ژرفتر شونده کنونی فضا - مکان ایران زمین، ازجمله شهرها و بهویژه تهران است. در تدوین برنامه پایداری شهری و روستایی کشور عزیزمان، شهروند بر بنیاد حقوق و مهمتر از آن، وظایف شهروندی، آن هم به دلیل کمتر توجه کردن به وظایف و تأکید یکسویه بیشتر بر حقوق، از سوی فرهیختگان و آحاد مردم و بالاخره موضوع اصلا توجه نشده لیکن بسیار حیاتی و لازم یعنی نهادینه کردن و درونی ساختن شهروندی، محور منطقی و روش شناختی آغاز نگریستن بر پایداری است. زیرا آنگاه که شهروند به گونهای روشمند، محور و بنیاد مرکزی برنامهای فضایی - مکانی، تلقی شود، اجزای برنامه، نه براساس خواست محقق بلکه در رابطهای منطقی با محور اصلی، یکی پس از دیگری مشخص میشوند و در برنامهای علمی و عملی، جایگاه مناسب و از نظر روشناسی دقیق خود را مییابند.
با در نظر گرفتن شهروند میتوان از خود پرسید که چه مسألهای حیاتیترین است؟ پس از پاسخ منطقی، دوباره همان پرسش تکرار و در پایان، زنجیره به هم پیوسته اولویتها و اهمیت هر یک آشکار میشود. بدین شکل که هرگاه شهروند مرکزیت برنامه فراگیر پرداختن به شهر شود، نخستین محور به شکلی بدیهی سلامتی اوست. سلامتی تمامی انسانهای یک کشور، موضوعی ملی است. اما در شهر و روستا آنچه به فضا - مکان مربوط است، آلودگیهای محیطی است. در ایران آلودگی هوا و موضوع نادیده گرفته شده آلودگی صوتی شدید در برخی مناطق، آلودگی آب، خاک، نابودی و فقدان فضای سبز، تولید زباله و ناتوانی در بازیافت که «طلای کثیف» خوانده میشود، امحای زباله که در برخی نقاط از جمله شمال کشور به آلودگیهای جدی محیطی ازجمله نابودی جنگلها منجر شده است، همه این آلودگیها ازجمله عوامل جدی صدمه بر سلامتی شهروندان و ساکنان بهطور کلی است. زبالهسوزی معضل محیطی دیگری است که هوای آلوده را آلودهتر میسازد. مسأله فاضلابهای شهری و صنایع را نیز باید به این فهرست افزود. در روستا استفاده گسترده از سموم و کود شیمیایی که از طریق محصولات کشاورزی و باغی به چرخه مواد غذایی مصرفی مردم وارد میشود، مسألهای جدی است. در پایان نیز آلودگی شدید آب و خاک را دامن میزند و تشدید میسازد. آبیاری محصول با آبهای آلوده و گاه خطرناک و امحای زباله بیمارستانی به شکلی غیراصولی را نیز نباید از یاد برد.
باید توجه داشت که مناطق شهری بهویژه مناطق گرانتر شهرهای بزرگ و سرآمد همه مکانها، تهران، از نظر کیفیت زیستی، شرایط بسیار نامطلوبی دارد. هجوم سرمایه بهویژه انواع رانت در ترکیبی نادرست با ساختار اداری شهرها، به جای سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی اشتغالزا، اصطلاحا شهر را زمینگیر کرده، ضمن نابودی گسترده فضای سبزِ از قدیم موجود، نابودی سرمایههای شهری و ملی را به دلیل تخریب زودهنگام بناهای موجود، دامن میزند. همچنین ضمن ایجاد فساد گسترده و شدیدا مسری و پایدار شونده، به آلودگیهای محیطی بهویژه آلودگی صوتی منجر میشود. آثار آلودگی صوتی هنوز در تهران و سایر شهرها مورد بررسی جدی قرار نگرفته است. حیطه آلودگیآفرین دیگری که در دو دهه اخیر به شکل روزانه تشدید میشود، آلودگی ناشی از امواج موجود در فضا ازجمله امواج تلفن همراه و سایر وسایل مدرن ارتباطی است. امروزه متخصصان مغز و اعصاب و سایر رشتههای مرتبط، ظهور بیماریهایی با تظاهر بیرونی شامل ترکیب آثار بیرونی چند بیماری مغز و اعصاب که هنوز علت اصلی بروز آنها ناشناخته مانده است را به وجود و رشد باورنکردنی امواج یادشده نسبت میدهند.
پس از سلامتی، هر شهروند نیازمند سرپناه است. در این رابطه مسأله اجارهبها بهعنوان مهمترین رقم سبد هزینههای خانوار بهویژه پنج دهک پایین هرم درآمدی، معضلی بسیار جدی است. بهویژه در شرایط ناکافی بودن درآمد، رقم بالای نرخ فقر مطلق و حتی نسبی برای درصدی که گرچه بالاتر از خط فقر قرار دارند، لیکن با محرومیت گسترده و رو به رشد دست به گریباناند، مسألهای رنجآور و دایمی میشود. مسأله مهم دیگری که اکنون فقط خاص شهرهای بزرگ و متوسط نیست، موضوعی است که به اشتباهی نادرست و برای ساکنان این قبیل سرپناهها، ناخوشایند و آزاردهنده، «حاشیهنشینی» خوانده میشود. با وجود هشدار درست متفکران برجسته شهری که پس از سالها پژوهش میدانی گسترده بر نادرست بودن این مفهوم آن هم برای بیش از ٤٠سال تأکید روا داشتهاند، هنوز برخی بر کاربرد آن پافشاری میکنند. سازمان ملل متحد نیز با نقد مفهوم حاشیهنشینی از عنوان اسکان غیررسمی یاد کرده است که واژه غیررسمی در آن هنوز مسألهزاست.
نگارنده در سالهای اخیر از عنوان اجتماعات سرپناه خودساخته، استفاده کرده و برعکس خیل عظیمی از محققان، مسکن خودساخته را معضل شهری نمیداند. متاسفانه کارشناسان و مسئولان زیادی که هنوز از مفهوم حاشیهنشینی استفاده میکنند، آن را چون معضل مینگرند. اما به راستی سر پناه خودساخته که امروزه گاه تا ٤٠درصد سرپناههای برخی از شهرها را در بر میگیرد، گرچه ناخوشایند است و با کرامت انسانی سازگار نیست، راهحل یا برنامهریزی مردمی برای حل نداشتن مسکن است یا معضل شهری؟ اگر بیش از ١٠میلیون نفر که بدین شکل هزینه داشتن سرپناهی را از سبد نحیف هزینههای خانوار خود حذف کرده و نوعی ارتقای درآمدی را تجربه کردهاند، قادر بدین کار نبودند و برای داشتن سرپناهی مجبور به پرداخت اجارهبها و اصطلاحا «پول پیش» میشدند، در شرایط کمدرآمدی، بیکاری آشکار و پنهان، فقر نسبی و مطلق (توجه شود که این نوع اسکان با اجاره دادن یک یا دو اتاق به خیل گستردهای از محرومان جایی بر زیستن داده است)، میزان آسیبهای اجتماعی چقدر افزایش مییافت؟ تعداد خیابانخوابان، زیر پل و پلهخوابان، به چه میزان بالاتر میرفت و جدیتر میشد؟ مسأله دیگری که باز هم به مسکن محرومان و لایههای پایین و در موارد محدودتری به لایه سوم و چهارم هرم درآمدی مربوط است، موضوعی است که باز هم به اشتباهی با آثار مخرب برای مشارکت مردمی، مناطق فرسوده شهری، خوانده میشود.
راه حل سادهلوحانهای نیز تحت عنوان تجمیع پلاکها و اسکان صاحبان آنها در آپارتمان به جای خانههای کوچک حیاطدار آنان یعنی تجمیع به شکل عمودی به امید کسب فضای لازم برای انجام بهسازی و نوسازی محیطی، مطرح و بارها و بارها تکرار شده و میشود که نه با شرایط کشور و روحیه مردم همخوان است و نه تاکنون از حدود ١٠ درصد، تجمیع بیشتری را تجربه کرده و در کنار آن، با نارضایتی گسترده کسانی همراه بوده است که بدین کار مبادرت کردهاند. این آرزوی تجمیع در صورت تحقق نیز به معضلات، سرنوشت و حتی فلاکت درصد مهمی از مستأجران این گونه بناها که با بهسازی و نوسازی قادر به تقبل افزایش اجارهبها نیستند، کاملا بیتوجه بوده و راندهشدن مستأجران به فضاهای زیستی به مراتب کوچکتر از آنچه داشتهاند را در پی خواهد داشت.
پس از سرپناه، بحث حملونقل شهری، مسائل متعدد آن و ترافیک سرسامآور به فهرست مشکلاتِ در انتظار راهحل عملی و بهینه افزوده میشود. ترافیکی که در چندین ساعت از شبانهروز زمینگیر است، دهها معضل دیگر را از پی خود شکل میدهد؛ مثلا معضلات عصبی و روانی و آثار ناشی از رنج روان آدمیان، هزینههای اتلاف وقت در ترافیک و مهمترین عامل مهم در افزایش آلودگی هوا.
شهروندی که معضلات ترافیک باورنکردنی را به جان خریده و از سرپناه خویش بیرون آمده باید در جایی به شغلی مناسبِ کرامت انسانی یعنی در درجه نخست شغلی شریف مشغول باشد و درآمدی کافی برای گذرانِ زندگیای آبرومندانه به کف آورد. گرچه ایجاد اشتغال امری ملی است و تابع سرمایهگذاری مولد و اشتغالزا، لیکن شهرها که در دوران جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد، در سرمایهداری قمارخانهای، عرصه دگرگونیهای پر شتابند، باید در ایجاد اشتغال سهمی جدی بازی کنند. از این روی مدیریت به روز، مردمی و آگاه نهتنها برای اشتغال، حداقل برای افزایش درآمد خود باید زمینه سرمایهگذاریهای مولد و پاک را مهیا سازد و انگیزههای لازم را پدید آورد تا به فروش فسادانگیز و مخرب فضای شهری به اقلیتی آلوده به انواع رانت مبادرت نکند.
چنانکه ملاحظه میشود با انتخاب بهترین راهبردهای حیاتی، مسائلی که باید مدیریت شهری برای بهبود زندگی شهروندان انجام دهد، به نحوی روشمند، یکی پس از دیگری خود را آشکار میکند. شهروند در سطح شهر باید ایمن باشد. پس آمادگی کامل و همهجانبه در برابر وقوع سوانح طبیعی و انسانساخت، از آموزش همگانی، درست و پایدار تا ایمنبودن در مقابل تمامی ناامنیهای ناشی از منابع مختلف در شهر و روستا، امنیت روانی و جلوگیری از آسیبهای اجتماعی و روانی نیز از راه میرسند. شهروندان و ساکنان نیازمند اوقات فراغتِ مفید، کافی و خلاقاند، باید در شهری سرزنده، پویا، فاقد اغتشاش سیما و منظر، باهویت، خوانا، دارای زیرساختهای مدرن و دایما نوشونده آن هم آیندهنگرانه زندگی کنند. نیازمند نظارتکردنِ دایمی، خواهان شفافیت و پاسخگویی و از همه مهمتر حضور و مشارکت واقعی و فعال در تمامی عرصهها، جوانب و مسائل شهراند. بیهوده نیست که امروزه برنامهریزی مشارکتی در تمامی سطوح از خرده محله یا واحد همسایگی تا سطح ملی و بینالمللی راهبردی لازمالاجرا و حیاتی تلقی شده است.
بحث درآمد شهری در ایران بحثی مستقل و فوری است که برگزیدگان شورا باید به مجرد ورودِ رسمی به شورا بدون لحظهای درنگ بدان بپردازند. فروش ناعادلانه تراکم برکنار از ظلم به امروزیان و آیندگان، بهرغم جانبخشیدن به نوکیسگی ضد ملی، قطبیکردن شدید جامعه شهری و دامنزدن به بغض اجتماعیِ وحدتشکن، نابودکننده سرمایه اجتماعی دستگاهها بهویژه شوراها و شهرداریها، حاوی فسادی مسری، بدنامکردن گروهها و سازمانها، ضد شهروندی و ضد پایداری شهری، به بنبست قطعی رسیده است. اعضای شورای شهر تهران باید بر ارگانی با بدهی بیست تا شصتهزار میلیارد تومانی و پیشفروش حجم عظیم تراکم و دهها پروژه ناتمام نظارت و آن را هدایت كنند.
نگاهی گذرا به مناطقی از شهر تهران و مقایسه آن با تصاویر سراسری سیسال پیش، به خوبی نشان میدهد که چه بر سرِ این شهر آمده است.
خرید تخلف ساختمانی بیحیثیتکردن قانون و قانونمداری است. با این همه بیانصافی است اگر فراموش شود که اقدامات ارزشمندی نیز به فرجام رسیده و صدها مدیر، کارشناس و کارمند شریف و زحمتکش نیز در شهرداریهای کشور به کاری مولد و مثبت مشغولاند که بسیاری از آنان از شیوه کنونی کسب درآمد رنجی جانکاه میبرند و آرزومند توقف و جایگزینکردن آن هستند؛ اما مسأله فروش تراکم به اقلیتی که به نابودی شهر کمر بر بستهاند و شیوه مرسوم آن آنقدر مسألهزا و نادرست است که فداکاریها، اقدامات مثبت و زحمات اکثریت کارکنان را تحتالشعاع خود قرار میدهد. باید اضافه کرد که درآمد سالم شهر حتی قادر به پرداخت بخشی از هزینه جاری شهر نیز نیست. پس چه باید کرد؟ در نخستين گام باید به بررسی شیوههای کسب درآمد در کلانشهرهای مشابه تهران آن هم با انجام پژوهشی مقایسهای و ضربتی به روشهای گوناگون اقدام کرد و در صورت موضوعیتداشتن، برخی از آنها را فوری عملیاتی كرد. در عین حال باید به فهرستی از توانمندیهای فراوان تهران که میتواند درآمدی پایدار را رقم زند، دست یافت و به توانمندیهای بالقوهای اندیشید که در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت قابل دستیابیاند و فورا زمینههای بالفعلکردن آنها را آماده کرد و به اجرا در آورد. استفاده از امکانات شهرها عادلانه نیست؛ عدالت در تمامی ابعاد و وجوه شهر، اقدام مهم دیگری است. شفافسازی قراردادها گامی حیاتی است.
در فرجام نوآوری در درآمدزایی بحث و اقدام روز دنیاست. از روز نخست فعالیت باید ایجادِ تشکلی داوطلبانه از متخصصان و صاحبنظران شریف و آگاه پدید آید. به میدان آوردن آحاد مردم شهری معجزهساز است. شهرگردی پویا و فرهنگ محورِ نامخرب حیطه مهم دیگری است. از ورود جهان به دوران انقلاب گردشگری بیش از دو دهه میگذرد. نگارنده سالها پیش در معرفی طرح جامع و مردمی برنامهریزی گردشگری از ١٣ نوع گردشگر یاد کرده است که تنها دو مورد آن مناسب ایران نیست. برگزاری انواع همایشهای بینالمللی خودکفا و سودآور نقل محافل شهری است. استفاده دایمی از امکانات موجود در شهرها بناهایی چون گالریهای هنری، انواع سالن، تئاتر، آمفیتئاتر، برای اقدامات مختلفِ درآمدزا را نیز نباید از یاد برد. سخن در این باب بسیار است، لیکن نگارنده باور دارد که با صداقت، شفافیت، پاسخگویی همراه با خدمت، مردم پای در راه یاریدهی میگذارند، آنگاه به راستی معجزه امری روزمره میشود.
میهنِ ما سخت توانمند است. باید التهاب عمومی به آرامش، دوستی وکارِ تلاشِ دیگرخواهانه بدل شود. اخلاق فردی و جمعی به دلایل متعدد به خطر افتاده است. یکی از مهمترین و شاید مهمترین دلیل آن، قبحزدایی از فساد و زیر پاگذاردن ارزشهای بنیادین، یک شبه ره صد ساله رفتن آن هم بدون کمترین دلیل و بدون هیچ توجیهی است. شوراهای شهر و روستا به دلیل محلی بودن میتوانند پلی تلقی شوند برای به میدان کار و تلاش آوردن مردم، زدودن دیوار بلند دشمنی، بیاخلاقی، رانتخواری، انواع سوءاستفاده. مسئولان محترم در سطح ملی نیز با استفاده از نظرات اندیشمندان شریف و آگاهی که خود قبول دارند و در صداقت و میهندوستی و درد مردم داشتن آنان تردیدی نیست و از حب و بغضهای متداول تا آنجا که ممکن است تهی یا بر آنها دهنه زدهاند، بخواهند تا به تدوین گزارش تصویر واقعی کشور با تأکید بر نقاط قوت و ضعف، همت گمارند، معضلات هر حیطه را فهرست کنند و در رابطه با هر مسأله، راهحلهای عملی را بر شمارند. جامعه ایران باید وارد دوران نهادسازی شود. حضور واقعی مردم پیششرط موفقیت چنین فرآیند راهبردی است؛ چنین بادا.
* دکتر پرویز پیران - پژوهشگر و جامعهشناس